-
ماه شعبان
یکشنبه 4 مردادماه سال 1388 20:44
سلام خیلی وقت بود Comment نگذاشته بودم ... اوه خیلی وقت بود ... فقط آمدم ماه شعبان ماه اعیاد خدا رو تبریک بگم و برم ... عیدهاتون مبارک !!!
-
دل تنها
یکشنبه 15 مردادماه سال 1385 15:24
دل تنها ( پست به سفارش آقای طاهری ) ندارم هیچ راهی و سرایی ندارد عاشقی بر من هوایی نه نوری نه چراغی در دل شب که با نورش دهد نور همچو ماهی نه باغی مالکش در این دیارم شوم با حاصلش اهل بهایی نه اشکی از فراقت همچو شبنم بریزد روی گلهای جدایی نه قلبی تا شود حیران و افسوس ز نام عاشقی گم کرده راهی نه چشمی تا ببیند از بصیرت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 12:14
فلسطین اندوه بزرگ مسلمین
-
ارتحال امام ...
شنبه 13 خردادماه سال 1385 10:22
این روزها مصادف با ارتحال امام خمینی ... امیدوارم همتون رو توی مرقد امام ببینم ... در ضمن یاد قیام ۱۵ خرداد رو هم نباید از یاد برد .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 12:15
چه زیباست اگر قلبم پس از مرگم به سان روزهای پیش از آن در سینه ای کوبد پیام مهربانی را آن گاه که پرنده سپید روحمان عروج معنایش را جشن می گیرد آن گاه که قفل قفس سنگین جسم گشوده می شود تا برویم و از آن بالاها نگاه کنیم به آنچه در زمین بر جای گذاشته ایم چقدر زیبا خواهد بود اگر آنقدر کاشته باشیم، که سبزی و طراوت کاشته...
-
اگر فکر می کنی....
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 12:09
اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند اگر فکر می کنی که هر لحظه دلم برای بوسه هایت تنگ می شود اگر فکر می کنی که بی تو می میرم بسیار درست فکر کرده ای خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم ...پس بمان بمان که گر تو بمانی...
-
نقدها را بود آیا که عیاری گیرن
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 12:08
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند مصلحت دید من آن است که یاران همه کار خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست تا همه صومعه داران پی کاری گیرند بگذارند و خم طره یاری گیرند گر فلکشان بگذارد که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1385 11:44
اگه دوست دارید همه جور فیلم رو راحت ببینید و دانلود کنید . به آدرس زیر حتما یه سری بزنید : البته بعضی وقت ها یه صحنه های ناجوری هم داره ... . ولی خالی از لطف نیست . http://www.bofunk.com
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1385 11:43
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری ست رنجیدن
-
درخت تنها
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 10:05
آخرهای فصل پاییزبه درخت پیروتنها تنها برگی روی شاخش مونده بود میون برگها یه شبی درخت به برگ گفت کاش بمونی درکنارم آخه من میون برگهافقط تنهاتورودارم وقتی برگ درخت رو میدیدداره ازغصه میمیره با خدا رازونیازکرداون روازدرخت نگیره بادلی خردوشکسته.گفت نذارازاون جداشم ای خداکاری بکن که تا بهارهمین جاباشم برگ توخلوت شبونه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 10:04
-
فقط باید دید ... .
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1385 11:39
-
وقتی ... .
شنبه 19 فروردینماه سال 1385 15:29
وقتی شادی آروم بخند تا غم از خواب بیدار نشه و وقتی غمگینی آروم گریه کن تا شادی ازت ناامید نشه ... .
-
وقتی ... .
شنبه 19 فروردینماه سال 1385 15:29
وقتی شادی آروم بخند تا غم از خواب بیدار نشه و وقتی غمگینی آروم گریه کن تا شادی ازت ناامید نشه ... .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 14:05
عیدتون مبارک باشه صد سال به این سالها ... .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 10:42
هنگامی که پروردگار جهان را خلق می کرد ، فرشتگان مقرب در گاهش را فراخواند . خداوند از فرشتگان مقرب خود خواست در تصمیمش یاری اش دهند که اسرار زندگی را کجا جای دهد یکی از فرشتگان پاسخ داد :در زمین دفن کن. دیگری گفت : در اعماق دریا جای بده . یکی دیگر پیشنهاد کرد : در کوه ها پنهان کن . خداوند پاسخ داد : اگر آنچه را شما می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 10:39
دستم را دراز می کنم و تکه ای از ابر بی باران امید را به زیر می آورم و در آسمان خیال رها می کنم تا شاید دوباره بر کویر خشکیده ی احساس ببارد و گلهاى عشق دوباره شکوفا شوند........ هر روز با این رویا دلخوشم اما..... اما می ترسم می ترسم تند باد سرنوشت ابرهای رویاى مرا با خود ببرد و کویر احساسم همیشه کویر بماند .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 10:36
با من امشب چیزی از رفتن نگو نه نگو از این سفر با من نگو من به پایان میرسم از کوچ تو با من از اغاز این مردن نگو کاش میشد لحظه هارا پس گرفت کاش میشد از تو بود و تا تو بود کاش میشد در تو گم شد تا همه کاش میشد تا همیشه با تو بود با من امشب چیزی از رفتن نگو نه نگو از این سفر با من نگو من به پایان میرسم از کوچ تو با من از...
-
خدایا با من حرف بزن
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 10:15
کودک نجوا کرد :خدایا با من حرف بزن . مرغ دریایی آواز خواند کودک نشنید . سپس کودک فریاد زد : خدایا با من حرف بزن . رعد در آسمان پیچید اما کودک گوش نداد . کودک نگاهی به اطرافش کرد و گفت :خدایا بگذار ببینمت . ستاره ای درخشید اما کودک توجه نکرد . کودک فریاد زد :خدایا به من معجزه ای نشان بده . ویک زندگی متولد شد اما کودک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 12:14
برای آگاهی از وقایع اتفاق افتاده در حرم و ... به آدرس زیر مراجعه نمائید ... . http://moharram.sobh.ir/EmamHadi/
-
تسلیت باد ... !
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 12:03
هتک حرمت اماکن مقدس و متبرک در سامرا و تخریب بخش عظیمی از حرمین امام هادی و امام حسن عسگری را به همه شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم و تا زمان بازسازی مجدد این اماکن از ا ننشسته و انتقام این عمل را از بانیان و مسببان آن خواهیم گرفت . ان شاالله ... . http://www.cloob.com/images/samera/1.jpg...
-
شب ... .
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 09:47
شب بود و سوز یک نفس سرد در اتاق تاریک بود بستر یک مرد در اتاق سر می کشید روح خزان پشت پنجره پیچیده بود عطر گلی زرد در اتاق بشکسته پر به شیشه تاریک میزدند پروانههای خسته شبگرد دراتاق روح زنی شکسته و آرام میگریست بر دستهای خالی آن مرد در اتاق خون میفشاند بر در و دیوار چشم مرد تا خویش را به یاد میآورد در اتاق هنگام...
-
ندیدی ... .
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 09:46
ندیدی دل چه سان با غم درآمیخته دلم دیوار احساسش فرو ریخته هزاران جهد کردم تا به راهت آورم لیکن چه حاصل ، ترا در همرهی ، مایل نمی بینم
-
مشعل و آب
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 12:16
مشعل و آب مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه میرفت.مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟ فرشته جواب داد:می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب،آتش های جهنم را خاموش کنم.آن وقت ببینم چه کسی واقعا...
-
یا ابا عبدالله الحسین
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 10:25
شمسی و روی زمین با روی ماه افتادهای تا اذان مانده ولی در سجدهگاه افتادهای سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو میکشد زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتادهای گفت بابا دست خود را حایل رویت کنم راست گفته، مثل زهرا بی پناه افتادهای ای عمو از خیمه میآیم، کمی آرام باش از چه با زانو به...
-
حسین از زبان صاحب الزمان
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 09:58
کار تو کار خدایی است حسین مانده در کار تو ام جد غریب غم مخور کشته علمدارت شد من علمدار توام جد غریب مخفی از چشم همه می گریم من عزادار توام جد غریب
-
الهی ... .
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 09:10
الهی عاشقان را غم مده شکرانه اش با من ... .
-
مکر و حیله زن
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 10:49
روزی, روزگاری مردی تصمیم گرفت کتابی بنویسد به اسم مکر زن زنی از این قضیه باخبر شد و راه افتاد پرسان پرسان خانه آن مرد را پیدا کرد به بهانه ای رفت تو و پرسید داری چی می نویسی؟ مرد جواب داد دارم کتابی می نویسم به اسم مکر زنان, تا مردها بخوانند و هیچ وقت فریب آن ها را نخورند زن گفت : ای مرد تو خودت نمی توانی فریب زن ها...
-
آیا می دانستید ؟
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 12:11
آیا میدانستید که سه جمله ای که بیان آنها از همه جملات سخت تر است دوستت دارم متاسفم و به من کمک کن میباشد آیا میدانستید آنهایی که از نظر احساسی بسیار قوی به نظر میرسند در واقع بسیار ضعیف و شکننده هستند آیا میدانستید که آنهایی که زندگیشان را وقف مراقبت از دیگران میکنند خود به کسی برای مراقبت نیاز دارند آیا میدانستید که...
-
لیلی گفت ...... مجنون دور خودش میچرخید
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 11:39
لیلی گفت بس است . بس است و از قصه بیرون آمد مجنون دور خودش میچرخید . مجنون لیلی را نمیدید رفتنش را هم . لیلی گفت :کاش مجنون این همه خود خواه نبود .کاش لیلی را میدید . خدا گفت : لیلی بمان . قصه بی لیلی را کسی نخواهد خواند لیلی گفت : این قصه نیست . پایان ندارد .حکایت است حکایت چرخیدن . خدا گفت :مثل حکایت زمین . مثل...