دانشجو

وبلاگ دانشجویان فرهیخته و ایران دوست

دانشجو

وبلاگ دانشجویان فرهیخته و ایران دوست

شهر در امن و امان است...

 

من از تمامیت ارضی یک عشق سخن می گفتم

بر  فراز و یرانه های قلبم

ویرانه های حاصل از تهاجم ناگهانی چشمانت

و چه کودکانه دروغ می گفتم

که شهر در امن و امان است

 

چگونه جبران توانم کرد؟

چگونه جبران توانم کرد؟

من این را با تو گفته ام و تو با من

چگونه چیزی خواهم یافت در این دنیا

که نثارت کنم به تلافی آنچه کردی

و هرگز توان آن نیافتیم ..شاید که باز پس دهیم

تو مرا ـو من تورا

اما به دیگران عبور توانیم داد آن مهربانی را

به آنها که شاید با ما روبرو شوند

تو را هرگز به یاری من نیازی نیست

و من دیگران را یاری میدهم و این چنین

دین قلبی ام را به تو می پردازم